مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 12 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

توقف کوتاه

مهرسای عزیزم. تصمیم داشتم زبان دوم رو از بدو تولد یاد بگیری اما متوجه شدم اگر این کار رو بکنم ممکنه دیرتر زبان باز کنی و دیرتر منظور خودت رو برسونی. چند کلمه انگلیسی یاد گرفته بودی انگشت شمار اما دیگه اونها رو تکرار نکردم تا بلکه از ذهنت بره. به محض تمام شدن دو سالگیت مجدد شروع میکنیم. تا اون موقع برات سلامتی آرزو میکنم نفسم.
16 خرداد 1394

بیسکوییت جدید شما

مهرسا خانومم بعد بیسکوییت مادر ویفر خوردن دومین سرگرمی شما تو خوراکی شد.     مخصوصا با طعم موزی. البته از مزه اونم مثل مزه ی بیسکوییت مادر زود خسته شدی و دلت رو زد.   بعضی وقتا هم ازش خسته میشدی و فقط برای له کردنش میخواستیش. به هر حال نگاه کردن به تو موقع قاقا لی لی خوردنت خیلی کیف داره. ...
16 خرداد 1394

گردش در باغ ارم

یک روز تعطیل با پدرت تصمیم گرفتیم بریم باغ ارم تا ازفضای عالی و همچنین هوای مطبوعش لذت ببریم. شما توی ماشین خواب بودی همچنین تا وقتی رسیدیم توی باغ ، اونجا که رسیدیم بیدار شدی و کاملا با تعجب به اطرافت نگاه میکردی. بعدش لبخند زدی و ابراز خوشحالی کردی. حسابی اونروز باغ رو گشتیم و بهمون خوش گذشت. یه قسمت از باغ بود که داشتن گلها رو آب میدادن و آب پاش اون میچرخید یه بار آب ریخت روت و دیگه خوشت اومد و بابا هم بخاطر شما دور اون آب پاشِ میچرخید تا آب بپاشه روتو شاد بشی. خیلی از اون محیط باز خوشحال بودی. فدای مشت کوچولوت. اینجا هم احساساتت فور...
16 خرداد 1394

مهرسا و مادر بزرگ (ننه)

روزهای اولی که با پدرت نامزد کردم تصمیم داشتم چیز دیگه ای صداش کنم اما بعدش ترجیح دادم لفظ زیبایی که بابات صداش میکنه رو بکار ببرم. بابا ایشون رو ننه صدا میکرد. بار اولی که دیدمش یاد بی بی خودم افتادم. و از اولش خیلی دوستش داشتم و دارم. اینجا ننه اومده بود خونمون تا خواست بره پشت سرش گریه کردی و یه کم دیگه موند پیشت. اینجا هم سمت یاسوج رفتیم تو هوای دلپذیر بهاری و شما با ننه ی عزیز و مهربونمون عکس گرفتی.   ...
16 خرداد 1394

مهرسا و میز پر ماجرای ال سی دی

مهرسای عزیزم الان تو خونه هر پدر و مادری میز ال سی دی هست که مطمئنم مثل خون ما کلی ماجرا داه. تا وقتی که شما سینه خیز وگاگله میرفتی هیچ مشکلی نبود چون اسباب بازی های محبوبت رو کنارش گذاشته بودیم تا شما سرگرم بشی. اما به اینها بسنده نمیکردی و کشو میز رو باز میکردی  وبا دست کوچولوت چیزهای داخلش رو بیرون میریختی. اما یه روز دستت رو کردی لای کشو که داشتی می بستیش و گریه کردی بعد از اون من کشو رو بوسیله چسب پلمپ کردم و دیگه کشو باز نشد. اما شما بزرگتر شدی و تونستی دستت رو به اشیا بگیری و بلند شی من از این کار و پیشرفتت خیلی خوشحال شدم اما... اما یه روز که تو آشپزخونه بودم صدای دست کوچولویی شنیدم...
14 خرداد 1394

مهرسا و لب تاب

خانم گلی وقت هایی از زمان های بی کاری من وجود داره که میخوام کمی با لب تابم کار کنم. و اون زمان انگار که شما سوخت پر انرژی زدی و نمیدونم با چه سرعتی تشریف میارید که یه هو میبینم جای من پشت لب تاب نشستین. و اینقدر مهارت دارین که با همین فشار دادنهای اتفاقی کلید ها خرابکاری هایی هم انجام میدین. مثلا یه سری صفحه نمایش لب تای رو 180 درجه برگردونده بودی و من کلی گیرش بودم تا تونستم درستش کنم چون موس هم جهت درستی نداشت تو اون وضعیت. تازه وقتی هم میام کنارت بزنم رو دکمه ها سریع دست من رو کنار میزنی انگار که من هستم که خرابکاری میکنم. وای تو این لحظه ها خیلی خوردنی میشی دنیای زیبای من. ...
14 خرداد 1394

خواب ناز تو

دختر عزیزم با اینکه خیلی دوستت دارم و شیرینی هات برام خیلی ارزشمنده اما گاهی واقعا اینقدر خسته میشم که دوست دارم کمی بخوابی تا منم آروم بشینم. روش های خواب رفتنت متفاوته گاهی روی پتو روی پاهام تکونت میدم و لالایی میخونم تا بخوابی. گاهی توی کریر اینقدر تکونت میدم و برات شعر میخونم تا بالاخره تسلیم خواب بشی. و گاهی توی بغلم که داری شیر میخوری خودت خوابت میبره. و گاهی بیرون که میریم با حرکت کالسکه که خیلی دوستش داری به خواب میری. گاهی تو خواب حالت های جالبی به خودت میگیری مثلا اخم میکنی. یا دمر میشی و جایی که اصلا صاف نیست غلت میزنی و میخوابی. و اما اکثر اوقات ...
14 خرداد 1394

بفرما سفره پهن شد

دختر گلم از اونجایی که شما عاشق سفره هستی تا سفره پهن میشه سریع میای. خیلی هم به نظم و ترتیبش رحم نمیکنی. و گاها سفره رو خالی میکنی تا خودت بری توش انگار خودتم میدونی خیلی خوردنی هستی. البته کم پیش میاد اما گاهی سفره رو ول میکنی و میری. تا صدات میزنم مهرسااااااا و لحن صدام مشخصه که میگم بیا بیرون اینجور نگام میکنی. و وقتی میام طرفت که بیارمت بیرون و جدی ام اینجور نگاهم میکنی و خودتو برام لوس میکنی. من به فدای لوس شدن هات مادر. همیشه بخند. ...
14 خرداد 1394

دو زبانگی چیست؟

دوزبانگي چيست ؟ " تعريف دو زبانگي ، تعريف چندان ساده نيست و با آن که در اين زمينه تعريف هاي گوناگون توسط زيانشناسان ارائه شده است ، به سهولت نمي توان يکي از آنها را بعنوان تعريفي جامع و کامل انتخاب کرد . دو زبانگي پديده اي است جهاني که در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد و عبارت از حالتي است که فرد به زبان ديگري غير از زبان مادري خود آموزش مي بيند . زبان مادري اولين زبان آموخته شده توسط فرد است، زباني که فرد بدان تکلم مي‌کند، با آن رشد مي‌يابد و عناصر فرهنگي و اجتماعي محيط خود را توسط آن دريافته، لمس کرده و با آن هويت مي‌يابد. اما در بسياري از کشورها و از جمله کشور ما، زماني که کودک به سني مي‌رسد که بايد تحت ...
9 خرداد 1394

دستور ساخت خمیر بازی

مواد لازم برای تهیه دو گلوله بزرگ خمیر بازی: آرد ۱ پیمانه یا ۱۲۵ گرم آب ۱ پیمانه یا ۲۴۰ میلی لیتر نمک ۱/۲ پیمانه یا ۱۳۰ گرم روغن مایع ۱ قاشق غذاخوری کرم تارتار ۱ قاشق غذاخوری   همه مواد را با هم مخلوط کنید و روی شعله متوسط گاز بگذارید. با قاشق هم بزنید. خیلی زود آب جذب مواد می شود و خمیر شروع به سفت شدن می کند. زمانی که خمیر شما به راحتی از دیواره ظرف کنده شود و هیچ نقطه ای خیس و چسبناک نباشد خمیر شما آماده است. ( حدودآ ۳ تا ۵ دقیقه زمان میبرد ) خمیر را کنار بگذارید تا کمی سرد شود و بعد آن را ورز دهید. در این مرحله رنگ خوراکی را هم اضافه کنید و خمیر را ورز دهید تا رنگ خمیر یکدست شود. به همین سرعت خمیر شما آماد...
6 خرداد 1394