دو زبانگی چیست؟
دوزبانگي چيست ؟
" تعريف دو زبانگي ، تعريف چندان ساده نيست و با آن که در اين زمينه تعريف هاي گوناگون توسط زيانشناسان ارائه شده است ، به سهولت نمي توان يکي از آنها را بعنوان تعريفي جامع و کامل انتخاب کرد . دو زبانگي پديده اي است جهاني که در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد و عبارت از حالتي است که فرد به زبان ديگري غير از زبان مادري خود آموزش مي بيند . زبان مادري اولين زبان آموخته شده توسط فرد است، زباني که فرد بدان تکلم ميکند، با آن رشد مييابد و عناصر فرهنگي و اجتماعي محيط خود را توسط آن دريافته، لمس کرده و با آن هويت مييابد. اما در بسياري از کشورها و از جمله کشور ما، زماني که کودک به سني ميرسد که بايد تحت آموزش رسمي قرار گيرد، با زباني غير از زبان مادري خود و با زباني که در سراسر کشور به عنوان زبان رسمي شناخته شده و از لحاظ نظام آوايي- واژگاني و دستوري متفاوت از زبان مادري اوست، آموزش ميبيند و از اين مرحله است که پديده دو زبانگي مطرح ميشود.
بنابراين، فرد دو زبانه به فردي اطلاق ميشود که از زمان آغاز آموزش رسمي، با زبان ديگري که در کشور عموميت يافته و در حکم زبان دوم ميباشد، آشنا شده و آموزش ميبيند.
امروزه به ندرت ميتوان کشورهايي را سراغ داشت که لااقل بخش کوچکي از جمعيت آن به دو يا چند زبان تکلم نکنند، هم اکنون حدود چهار هزار زبان گوناگون تخمين زده ميشود. توزيع زبانها يکسان نيست، بعضي نواحي عملاً تک زبانه هستند، در حاليکه در برخي نواحي ديگر ممکن است حتي به چند زبان سخن گفته شود. ارقام بيانگر شرايطي هستند که در آن زبانها همزيستي ميکنند و در عين حال نشان ميدهند که نياز به تعليم و تربيت دو زبانه بسيار زياد و در عين حال بسيار پيچيده است. گسترش علم و تکنولوژي، افزايش امکان جا به جايي سريع جمعيت، تغيير مداوم شرايط اقتصادي و سياسي، تغيير افقهاي فرهنگي و نيازها و اميدهاي انسانها و بروز فاجعههايي مانند جنگ، بيکاري و قحطي هم سبب ميشوند که دائماً در گوشه و کنار جهان گروههاي کثيري از مردم، محل زيست خود را ترک کنند و در نقاط ديگري سکونت گزينند. اين امر مستلزم سازگاريهاي بسيار از جمله سازگاري زباني يعني فراگيري يک زبان ديگر است.
در کنار اين نوع دو زبانگي که ناشي از جايي سريع جمعيت در روزگار ماست، نوع ديگري از دو زبانگي نيز وجود دارد که در مقايسه با نوع اول ميتوان آنرا دوزبانگي «کلاسيک» ناميد، به اين صورت که در بسياري از کشورهاي جهان به علل تاريخي گروههايي از مردم که به زبانهاي گوناگون سخن ميگويند، قرنهاست که در کنار هم زندگي ميکنند، عوامل اقتصادي و فرهنگي در اين کشورها به گونهاي آرايش يافته است که يکي از زبانهاي رايج در آنجا، به عنوان زبان رسمي شناخته ميشود.
به هر حال، دو زبانگي خواه در شکل نوين و خواه در شکل سنتي آن مسائلي را براي نظامهاي آموزشي مطرح کرده است که پاسخگويي به آنها، به بررسيهاي دقيق و همه جانبه نياز دارد. به تعريف ديگر " دوزبانگي " از منبع ترجمه شده " جورج يول " توجه کنيد : در بسياري از کشورها ، گونه محلي صرفا مربوط به دو گويش از يک زبان واحد نمي شود ، بلکه به دو زبان کاملا مجزا و متمايز مربوط مي شود ؛ مثلا در کشور کانادا رسما يک کشور دو زبانه است و زبانه هاي فرانسه و انگليسي زبانهاي رسمي در اين کشور هستند . به رسميت شناختن موقعيت گويشوران فرانسوي زبان اين کشور که بيشتر در "کبک Quebec " ساکن هستند ، بدون کشمکشهاي سياسي صورت نگرفته ؛ زيرا کشور کانادا ، در طول تاريخش ، اساسا يک کشور انگليسي زبان بوده است با اقليتي فرانسوي زبان . در چنين موقعيتي ، دو زبانگي اي که در سطح فردي وجود دارد ، به مرور مشخصه گروه اقليت مي شود . در اين نوع دوزبانگي ، عضوي از گروه اقليت در يک جامعه زباني رشد مي کند . او در وهله اول ، به يک زبان ، مثلا گالي ، سخن مي گويد (اين مورد سالها در بخشهايي از اسکاتلند وجود داشته است ) ، ولي زبان ديگري مثل انگليسي را براي مشارکت در جامعه زباني وسيعتر مي گيرد . به هر حال , دو زبانگي فردي ممکن است صرفا حاصل داشتن والديني باشد که به دو زبان مختلف صحبت مي کنند . اگر کودکي ، بطور همزمان ، زبان فرانسه را از مادرش و زبان انگليسي را از پدرش فرا گيرد ، آنوقت ممکن است حتي به تمايز بين اين دو زبان توجه نشود . در چنين حالتي صرفا دو شيوه گفتار ، براساس اينکه چه شخصي مخاطب او باشد ، وجود دارد ؛ با وجود اين ، حتي در اين نوع دو زبانگي نيز فرد به يک زبان گرايش بيشتري نشان مي دهد و زبان ديگر فرعي مي شود .
روشهاي دو زبانه شدن :
روش طبيعي:
در اين حالت فرد از آغاز تولد يا در طول رشد خود در يک خانواده و يا يک جامعه دو زبانه زندگي ميکند و بدون هيچ گونه آموزش رسمي، از دو زبان بهرهمند ميشود و در نتيجه در هر دو زبان توانايي درک و کارکرد ارتباطي بدست ميآورد. بر اساس ديدگاههاي نظري و پژوهشهاي انجام يافته، اگر فرد در محيطي قرار داشته باشد که تواماً در معرض دو زبان قرار گيرد، بدون تلاشي آشکار هر دو زبان را ميآموزد ونحوة آموختن او دقيقاً به همان شيوة يادگيري يک زبان منفرد است. او نه تنها دو سيستم را ميآموزد، بلکه از هم جدا نگه ميدارد و ميتواند هر زمان که ايجاب ميکند صحبت خود را از اين زبان به آن زبان تغيير دهد و حتي خيلي زود در مييابد که دو سيستم وجود دارد و بنابراين بر دو زبانه بودن خويش آگاهي دارد. دو زباني که به اين طريق کسب ميشود بسيار وسيع است، براي اينکه کودک بر هر دو زبان تسلط کامل دارد. زيرا هر دو سيستم را کاملاً جذب کرده و قادر است به وسيلة هر دوي آنها بينديشد. اين شرط دو زبانه شدن معمولاً منجر به دو زبانگي «برابر» ميشود، در اين موقعيت ممکن است هر دو زبان براي فرد در حکم زبان مادري تلقي شود.
روش آموزشي:
آموزش رسمي زبان دوم يا خارجي در سطح ملي نيز منجر به دو زبانه شدن فرد ميشود. اين نوع آموزش رسمي موجب ميشود که عدهاي خواسته يا ناخواسته در هر کشور با يک زبان ديگر آشنا شده و به اصطلاح «دو زبانه» شوند. نقش و کاربرد ارتباطي زبان دوم در اين دوزبانگي ممکن است در ابتدا براي ياد گيرنده ناچيز باشد، ولي با نقشي که فرد در جامعه ميپذيرد و با گسترش ميزان تحصيلات ممکن است کاربرد آن وسيع و تخصصي شود و در زندگي اجتماعي او نقش اساسي ايفا کند. 3- کسب خود به خودي: سومين راه دو زبانه شدن از طريق کسب خود به خودي يک زبان دوم بعد از دوران کودکي است. 4- يادگيري آکادميک: چهارمين روش کسب زبان دوم به وسيله يادگيري آکادميک در کشور خود شخص است. اين متداولترين يادگيري زبان خارجي است. براي تشخيص تفاوت زبان مادري با زبان دوم گفتني است که زبان مادري يا اوليه، زباني است که فرد با آن هويت مييابد و آن را متعلق به خود ميداند، زباني که مهمترين نقش را در روابط شخصي او ايفا ميکند و فرد براي تفکر و تخيلات خويش از آن استفاده ميکند. بدين لحاظ که اولين مفاهيم با اين زبان در ذهن او شکل ميگيرد. با توجه به مطالب فوق، دوزبانگي را ميتوان بر حسب مشخصات مختلف به انواع و درجات مختلف طبقهبندي کرد. يکي از مشخصههاي مهم، نوع يا ميزان مهارت فرد در هر يک از دو زبان است که به آن «دو زبانگي برابر يا دو زبانگي محض» ميگويند. ولي در صورت نابرابر بودن ميزان مهارت فرد در دو زبان، به آن «دو زبانگي نابرابر يا دو زبانگي ناقص » گفته ميشود. آيا يادگيري دو زبان باعث مشکلات زباني يا گفتاري مي گردد ؟ در حال حاضر شواهدي مبتني بر تاثير نامطلوب دو زبانگي زود هنگام بر فراگيري زبان (چه زبان اول ، چه زبان دوم ) در دست نيست . حتي تحقيقات اخير حاکي از مزاياياي دو زبانگي زود هنگام است . اگر دو زبان عموما در سنين کودکي و بطور همزمان مورد استفاده قرار مي گيرد، احتمالا باعث مشکلات زباني –گفتاري نمي گردد . اما اگر کودکان در سالهاي قبل از مدرسه يعني بعد از اينکه زبان اول را بطور کامل فرا گرفته باشند ، در معرض زبان دوم قرار گيرند ، احتمال بيشتري براي بروز مشکلات وجود خواهد داشت . برخي از زبانشناسان معتقدند که اگر کودک قبل از يادگيري کامل زبان اول در معرض زبان دوم قرار گيرد ، رشد زبان اول در وي کاهش مي يابد يا حتي معکوس مي شود . يرخي ديگر معتقدند که سطح مهارت زبان دوم فقط به اندازه سطح مهارت زبان اول رشد پيدا خواهد کرد ( اينترنت ) . اگر کودک دچار مشکل ارتباطي گرديد ، بهتر است که والدين با وي صحبت کنند که با آن راحت است ، حتي اگر اين زبان متفاوت از زباني باشد که کودک در مدرسه استفاده مي کند . اما بايد توجه کرد که در روند عادي کودک نبايد تغييري ايجاد شود ، زيرا ممکن است باعث ايجاد استرس در کودک گردد. والديني که نگران رشد زباني و گفتاري کودک خودند بايد با متخصص گفتار درماني مشورت کرده ، مهارتهي زباني او را ارزيابي کند .
تاثير دوزبانگي برهوش و يادگيري :
شاهدي در دست نيست که نشان دهد دو زبانگي زود هنگام موجب آسيب رساندن به قواي ذهني و شناختي کودک مي شود . حتي شواهد تا حدي حاکي از تاثير مثبت دوزبانگي زود هنگام بر قوه تفکر کودک مي باشند . با توجه به اين که پردازش ذهني و تفکر از زبان مستقل اند ، به نظر مي رسد در آينده محققان از تاثير مستقيم زبان برهوش سخن به ميان آورند . پيامدهاي منفي دو زبانگي بروز بروز پيدا مي کند که زبان مادري فقط وسيله محاوره در خانه و جامعه باشد و جايي در نظام آموزش کودک نداشته باشد .
براي دو زبانه کردن کودکان از چه ابزارهايي مي توان استفاده کرد ؟
1. کتاب : والدين با تهيه کتابهاي دو زبانه و خواندن آنها براي کودک مي توانند وي را با دو زبان آشنا کنند .
2. نوار صوتي و لوح فشرده CD : نوارها و اوح هاي فشرده اي که به زبان هاي ديگر تهيه شده اند نيز مي توانند موثر باشد . شعر خواني با استفاده از زبان دوم راه خوبي براي يادگيري آن زبان است ، زيرا شعر و سرود براي کودکان خيلي جذاب است .
3. برنامه هاي زباني " Planning Language " : كودکان در اردوها و برنامه هاي آموزشي دو زبانگي نيز مي توانند دو زبانه شوند . اين برنامه ها فرصت استفاده از دو زبان را در اختيار کودک قرار مي دهد .
4. نوارهاي ويديويي : در اين برنامه ها مي تواند اعداد ، حروف ، رنگ ها و واژگان پايه را به کودک آموزش دهد .
وضعيت تحصيلي آنان ( کودکان ) دو زبانه در دوره ( دانش آموزي ) :
برخي از محققان ادعا ميکنند که برنامههاي آموزشي دوزبانگي براي دانش آموزان نه تنها مضر نيست، بلکه اين برنامهها اغلب سودمند نيز هستند. «اسپول» (1964) نشان داد با وجود اينکه افراد دو زبانه در استعدادهاي زباني با افراد يک زبانه يکسان بودند، اما در پيشرفت تحصيلي به نحو چشمگيري از آنها سبقت ميجويند. مطالعات انجام شده در کانادا نشان ميدهد که دو زبانگي سبب افزايش پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ميگردد. «کندي»، «يوجين»، «پارک» و «هاي سينيگ»(1994) در مطالعهاي از زبان محاورهاي خانواده به عنوان يک متغير پيش بيني پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مکزيکي و آسيايي مقيم آمريکا استفاده کردند. در اين مطالعه 1952 دانش آموز مکزيکي و 1131 دانش آموز آسيايي پايه سوم راهنمايي، مورد بررسي قرار گرفتند، ازتحليل «رگرمسيون» چند متغيري براي تعيين قدرت پيش بيني متغيرهاي عملکرد متوسط اقتصادي- اجتماعي، ميزان تلاش و کوشش دانش آموزان و ويژگيهاي روان شناختي- اجتماعي استفاده شد. نتايج نشان داد که زبان محاورهاي خانواده بيشترين ارتباط را با عملکرد تحصيلي دانش آموزان مکزيکي داشت که از طريق زمينه اقتصادي- اجتماعي و متغيرهاي روان شناختي - اجتماعي تعيين ميشد. در مقابل، مکالمه دانش آموزان به زباني غير از زبان انگليسي در منزل، رابطه مثبتي با دورة تحصيلي و رابطهاي منفي با نمرههاي آزمون استاندارد خواندن داشت. دو زبانگي و آموزش در کشورهاي ديگر: کشورهاي آسيايي همچون ايران، کشورهاي چين، هندوستان و جمهوريهاي آسياي ميانه نمونههاي چشمگيري از ملتهاي چند زبانه هستند. برخي از آنان دشواريهاي زباني، آموزشي بسياري دارند. دشواريهايي که پژوهش و برنامهريزي در زمينه زبان و آموزش را در اين کشورها اجتناب ناپذير کرده است. تنها کشور «چين» است که ميتواند ادعا کند که در زمينة برنامهريزيهايش موفق بوده است. «سنگاپور» نمونه موفق ديگري است که با داشتن چهار زبان رسمي، در ميان گروههاي فرهنگي زباني خود با هيچ مشکلي روبرو نيست. در اروپا فقط «ايسلند» و «پرتقال»، کشورهاي تک زبانه هستند. «بلژيک»، يک کشور سه زبانه است که شاهد تنشهاي بسياري در زمينة زبان بوده است و براي آن قانونهاي بيشماري وضع کرده است. در مقايسه با بلژيک، «سوئيس با چهار زبان رسمي موفقيت بسيار آرامتري دارد. در «انگلستان» که يک کشور چند زبانه است، زبانه «کلتي» به ويژه در بخشهاي شمالي و غربي اين کشور به مرور رو به نابودي است. در حاليکه شهرهاي بزرگ انگليس با دشواريهاي آموزشي بيشمار که دو يا سه نسل از مهاجران را دارد، دست به گريبانند. در آمريکاي شمالي وضيعت زباني بوميان چه در «ايالتهاي متحده» و چه در «کانادا» به دو گونه است. يا بوميان در کل جميعت ادغام شدهاند و زبانهايشان رو به نابودي است، يا در محدودههاي جغرافيايي جداگانهاي زندگي ميکنند و زبانهاي خودشان را به کار ميبرند. از طرف ديگر در کانادا در پي قوانين وضع شده در اين زمينه، طرحي پيرامون زبان و آموزش ارائه شد که به طرح «غوطهورسازي» زباني شهرت يافته است و مورد حمايت مردم هم قرار گرفته است.
سه راه پيشنهادي براي دو زبانه کردن کودکان :
1. از همان آغاز کودکي دو زبان را به کودک ياد مي دهيم ، مثلا پدر و مادر به يک زبان با کودک صحبت کنند و پرستار کودک به زبان ديگر يا اينکه پدر و مادر به زبان ديگر با او صحبت کنند .
2. راه دوم اينست که در خانه فقط از يک زبان استفاده شود . وقتي که کودک پا به سن مدرسه مي گذارند ، زبان دوم را در آن جا ياد مي گيرد .
3. راه سوم اينست که فرصت هاي متعددي را در موقعيت هي روزمره براي کودک فراهم کنيد تا بتواند هر دو زبان را تمرين کند.