مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 2 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

آموزش نشانه آ اول و نگاره یک کتاب فارسی

چقدر شیرین است دخترم. این روزها تو کنار منی. بسیاری از وقتم در روز کنارت پای لب تاب هستم و این ارامبخش است که تو ازین کرونای لعنتی در امانی. از ساعت هشت و نیم صبح تا دوازده و نیم ظهر آموزش مجازی با لب تاب و از ساعت شش بعد از ظهر تا هشت شب انجام تکالیف اما لذت دارد چون تو پیشرفت میکنی. دوست داری هم دکتری شوی که به مامانها کمک میکند نوزادشان را به دنیا بیاورند، منظورت دکتر زنان و زایمان است اما من اسم درستش را به تو نگفتم همین که تو دلت میخواهد به زنان به مادرها کمک کنی این عالیست، و هم میخوای نقاش شوی ، مامان من توی مدرسه و دانشگاه درس کمک به مامانها رو یاد میگیرم و توی آموزشگاه هنر نقاشی رو یاد میگیرم به نظرت خوبه؟ با شوق...
18 شهريور 1399

تولد ۶ سالگی

تو ۶ ساله شدی و من پشت سر را نگریستم و راه این جاده ۶ ساله را نظاره کردم. بغض کردم ، خندیدم ، گریستم ، سرشار از لذت شدم. تو ای فرشته روشنایی ، تو ای گسترده بال بر آشیانه ما. تو به تنهایی یک آهنگ از طبیعتی که بارانش میلغزد بروی موهای من و آب حیات میرساند بر گلوی من. تو همان عصاره سر زنده ی جوانی بخشی. آرزو دارم پیر شوم ، سپید موی شوم به قیمت مادری کردن برای تو. آرزو دارم فرزندت مرا بخواند و تو به خانه ام بیایی و یک چای و کیک مهمانت کنم ، کنارت بنشینم و موهایت را از پیشانی ات کنار بزنی و من در این پیشانیِ بی چروک ببینم جوانی ام را. آرزو دارم وقتی دلت از هر چیزی فشرده شد این گوشهای من باشد که بشنود و این زبان من باشد که مادرانه آرام...
29 تير 1399

فقط برای همسر عزیزم

به نام خداوندگار عشق به عشق که می اندیشم برایم مانند دُرّی است گرانبها که باید با جانم نگه ش دارم. و عشق فقط برای من یک کلمه است: محمدَم . محمدَم، تو برای من همان عشق نابی که به آن می اندیشیدم، تو یگانه مرد رویاهای منی که روزی تمام خواسته ام از خداوند بود. باوجود تو بود که عشق را شناختم و با وجود تو بود که دنیا را دیدم و حتی با وجود گرانبهای تو بود که خدا را به طور واضحی شناختم. من، دیگر من نیستم ، من دیگر فقط با تو معنی دارد ؛ اصلا زندگیم فقط با تو معنی دارد. تو تمام هستی من هستی ، تو تمام دلخوشیم و پناهگاه امن من هستی. تو همه وجود من هستی. بی تو نه دنیا را میخواهم نه زندگی را. تو برای همی...
2 مرداد 1392

با تو بودن

با تو بودن را ، بوییدن تن پاک ، نحیف و کوچکت را خیلی بیش از حد تصور دوست دارم. با تو بودن حس رویایی من است. رویای هر شب من و زمزمه نام تو ای پارسامهر یا مهرسای زیبای من. گهواره ات را در اتاقت نهادم تا همه بدانند اینجا برای کیست. گهواره ات آبی ست ، رنگ آرامش و سکوت. دوستت دارم ای در وجودم نیامده و ای پاک سرشت من. بدان این مادرت تو را برای همیشه می خواهد ، تو را نه برای خودش بلکه برای تو و خودت و وجودت می خواهد ، وجود تو همان نعمت بی انتهای خداوند است. همان گُل بهشتی. بی تاب وجودت و حتی صدای گریه توام. ای که روزی من و تو یکی میشویم، تو در دل من و من تنها برای تو و این تجربه ایست که هیچگاه تکرار نخواهد ش...
2 تير 1392

صحبتی قبل نیامدنت

به نام خدای هستی بخش فرزند عزیزم سلام. تو هنوز بوجود نیامده ای و من به تو این همه احساس دارم. نمیدانم به وجود که بیایی و در بطن من که باشی دیگر مرا چه میشود. حرفهای دلم را با تو در سر رسید نوشته ام اینجا بیشتر برای تو یک دفتر خاطرات از کودکی توست آمیخته با احساسات من. دوستت دارم حتی اگر نباشم.   ...
28 فروردين 1392
1