یادگاری های چهار ماهگی
اون روز خاله فاطمه اومد تا ازت عکس بگیریم. با اینکه زیاد لباس عوض کردی اما خیلی صبورانه همکاری کردی. دختر خوش اخلاقِ من. فدای خنده نازتو. فدای چشمای روشنت خورشید نورانی من. عاشق این سوئی شرت صورتیت بودم. و این کلاه خوشکلت که صورتت توش مثل هلو میشد و این جورابی که پاهاته قبل بارداریم برات خریده بودم و برات نگه ش داشتم. تو این سن خیلی به این فرش اتاقت نگاه میکردی. عاشقتم. ...