مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 19 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

رفتن به چکاب قبل بارداری

1392/2/22 19:25
434 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقه کوچولوم.

امروز اولین سالگرد عروسی من و پدرت هست.قلب

و جالب اینجاست که دقیقا تو روز اولین سالگرد ازدواجمون من برای رسیدن به آمادگی به وجود اومدن تو رفتم دکتر.

من امروز رفتم مطب دکتر فاطمه شعاعی، همون خانم دکتر مهربونی که قراره با کمکش تو رو به دنیا بیارم.

وقت که گرفتم تو مطب نشستم. اونجا هم خانمهای باردار بودن هم کسایی مثل من، و متاسفانه کسانی که چند ماه میومدن اما بچه دار نمیشدن.

یه حسی بهم دست داد، دوست داشتم با یکی حرف بزنم و احساسم رو بگم و کسی جز پدرت به ذهنم نرسید، تنها عشقه من و کسی که قراره پدر بچه ام باشه و مادر بچه اش باشم ؛

پس بهش اس ام اس دادم و نوشتم : سلام عزیزم الان تو مطبم. هم خوشحالم هم استرس دارم دوست دارم با یکی حسم رو در میون بذارم گفتم به تو بگم ، تو الان بهتر از هر کس دیگه ای که با احساسم شریک شی.

پدرت جواب داد : سلام عزیزم ؛ من مواظبتملبخند

نوشتم : می دونم. کاش میدونستی چه احساس متفاوتی دارم شبیه حسی که سر سفره عقد داشتم.

نوشت : بیا بوست کنم عزیزم.ماچ

نوشتم : اومدم. منم دارم بوست میکنم. فکر کنم وقتی بگم باردارم توام احساس الان منو پیدا کنی.

نوشت : آره فکر کنم منم اون موقع حس میکنم باردارم.

پدرت همیشه توی این مواقع شوخی هم میکنه.

خلاصه بعد کلی نشستن بالاخره نوبتم شد و رفتم داخل و بعد یک سری صحبتها خانم دکتر برام آزمایشهای گونا گون نوشت که برم انجام بدم.

خوشحالم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آتنا جون
26 اردیبهشت 92 10:04
سلام خاله جون با اجازه لینک شدید
به ما سر بزنید
من ومامانم دوستون داریم


سلام ممنونم لطف کردید حتما بهتون سر میزنم.