مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 20 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

شبی پر از خورشید

دختر عزیزم مهرسای من   آنشب که تو به دنیا آمدی خورشید من نزدیک نیمه شب طلوع کرد.   تو نزدیک نیمه شب به دنیا آمدی و خداوند باز هم گلی از بهشت برای زمینیان فرستاد اما اینبار آن گل برای من بود.    بطنم از تو خالی شد ، و آغوشم از تو پُر.   خورشید من به دنیا آمدی و به زندگیمان نور فراوان دادی. اولین صدای گریه تو گرچه دلم را میلرزاند اما زیباترین نوایی بود که تا به حال شنیدم.   وقتی صورت تو را به صورتم زدند گریه ات آرام شد چه حس خوبی به من دست داد ، و چه بوی خوبی میدادی.   صورتت چون گل زیبای رز کمی قرمز بود و...
18 بهمن 1393

بعد از غیبت طولانی

دختر عزیزم ، مهرسای من الان ساعت یک و هشت دقیقه بامداد از چهارمین روز بهمن ماه نود و سه هست. تا الان وبلاگت به روز نشد چون من دسترسی به اینترنت نداشتم. عزیزم سررسیدت اما به روز هست. انشاالله از الان به بعد سعی میکنم خاطراتت رو در وبلاگت ثبت کنم. الان تو در خواب ناز هستی و من دارم برات مینویسم. آرام بخواب آرام جانم که دنیای من صدای نفس های گرم توست.
4 بهمن 1393

آدرس وبلاگ تو (چرا شد رشتاک)

  سلام. عزیزم من برای آدرس وبلاگ تو مثل همه چیزت وسواس داشتم آخه برام آدرسش مهم بود حالا عنوانش هروقت به دنیا بیای بر اساس پسر و یا دختر بودنت مشخص میشه. خیلی فکر کردم تا بالاخره با کمک یه سایت کلمه (رشتاک Rashtak ) رو انتخاب کردم. معنیش یعنی : جوانه کوچکی که روی تنه درخت می روید و روزی درخت میشود. فرزندم مثل تو که مثل یه جوانه کوچک در بطن من بوجود خواهی آمد، به دنیا خواهی آمد و بزرگ خواهی شد مانند یک درخت تنومند.   جوانه کوچکم کاش در روزگار تنومندی ات هم مرا که اینچنین دوستت دارم دوست داشته باشی و از یاد نبری.   ...
27 فروردين 1392