خانم شیرِ
اینجا توی این سن یه کاری میکردی که من بهت میگفتم خانم شیرِ.
این حالت رو میگرفتی و میگفتی : ههههووووممممم یه جورایی مثل غرش شیر بود.
اینجا سینه خیز میرفتی یه روز پشت همین مبل رفته بودی و من از آشپزخونه اومدم بیرون و چون ندیدمت هراسان دنبالت گشتم تا اینکه دیدم رفتی اینجا و خیلی هراسان شدن من خیلی برات جالب بود و جالب نگاهم میکردی بغلت کردم و کلی بوسیدمت کردم.
تو تا اینجا میرفتی و میرسیدی به در بسته و همونجا دراز میکشیدی و صداهای مخصوص خودت رو در میاوردی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی