مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

روز پدر ( خاطره ای با پدرم)

سلام عزیزم امیدوارم وقتی اینها رو میخونی حالت خوب باشه. روز جمعه روز پدر بود و من نتونستم به پدرم سر بزنم. خیلی دوستش دارم خیلی اونروز خاله فاطمه و فرناز و زن دایی سلوی خونمون بودن پانته آ و سینا هم همین طور پدر جونت زنگ زد به گوشی زن دایی سلوی و با منم حرف زد مثل همیشه پر انرژی و شاد. عزیزم پدر جون تو قسمتی که به نگهبانی مشغوله یه باند دزد رو شناسایی کرده و به پلیس معرفی کرده این دزدها 6 سال اونجا دزدی میکردن اما هیچکس نتونسته بود بفهمه کی هستن اما پدر جونت با اینکه 2 ماه بیشتر نیست که اونجاست موفق شد شناساییشون کنه. من وقتی برام تعریف میکرد کلی بغلش کردم و بوسش کردم و گفتم : بابا من خیلی بهت افتخار میکنم. امسال بر...
2 تير 1392

من و روز مادر، بدون تو

عزیز دلم امروز روز مادر هست. مادر...............................مادر.................................مادر. خیلی وقتا به این کلمه فکر میکنم و توی ذهنم باهاش با تو صحبت میکنم. دیروز مامانم این اس ام اس رو برام فرستاده بود : سلام به گلی که قشنگترین مخلوق خداست و جاش فقط تو گلدون دل منه!    مادر جون پیشاپیش روزت مبارک عزیزم، انشاالله سلامت، شاد و موفق باشین ایام به کامتان شیرین. میبینی عزیزم جای اینکه من بهش تبریک بگم چون روز زن هم بوده اون پیش دستی کرده، میدونی مامانم میگه من از همه بچه هاش خوش قلب تر، مهربون تر و با محبت ترم، بقیه هم زیاد میگن مهربونم؛ واقعا امیدوارم اینجور باشم. و منم دیروز براش ...
11 ارديبهشت 1392

خواب جدید پدرت راجع به تو

عزیزم چند روز پیش صبح که پدرت بیدار شد منم بیدار کرد لبخند روی لبش بود بهم گفت: فرزانه خواب نی نیمون رو دیدم. منم ذوق زده گفتم: خب چه شکلی بود پسر بود یا دختر؟ پدرت گفت: خواب دیدم که نی نیمون به دنیا اومده و من دارم حمامش میکنم و تمیز میشورمش چربی های نوزادیش رو پاک میکنم. پسر بود و موهاش مشکی بود اما خیلی کوتاه مثل اینکه با ماشین موهاشو زده باشیم و خیلی خوشکل بود پوستش سفید بود و داشت تو صورت من میخندید اصلا به نوزاد نمیبرد کمی بزرگتر بود. آوردم گذاشتمش تو بغلت و بهت گفتم: ببین اینم نی نیت که هی بهم میگفتی نی نیمو چکار کردی؟ نی نیم کجاست؟ نی نیمو بده. نگاه کن نی نیتو آوردم. سالمه سالمه. آخه عزیزم من تقریبا هر روز با دلتنگی برای تو ...
10 ارديبهشت 1392

و اما شروع وسایل خریدن من برای نی نی

واما... من که تو رو خیلی دوست دارم و دوست دارم از همه لحاظ تربیتت عالی باشه به یه فکری افتادم، به این فکر که تا شمای نی نی نیومدی با تحقیقات فراوان اسباب بازی ها و سی دی های آموزشی جنابعالی رو بخرم که میدونم بعد اومدن توی دردانه اصلا فرصت وقت اضافی گذاشتن رو نمیکنم. البته دلبندم من راجع به نکات تربیت فرزندان از وقتی با پدرت عقد کردیم یعنی تقریبا 3 سال پیش تحقیقاتم رو شروع کردم تا بلکه امانت زیبای خدای مهربونم رو که یه فرشته کوچولو هست و مسئول اصلی اون منم رو زیبا تربیت کنم. خب از وقتی پدرت نمایشگاه کابینت آفتاب رو زد و مدیریت اونجا رو به من سپرد، تصمیم گرفتم با پولی که پدرت در قبال فعالیتی که اونجا دارم بهم میده برای توی...
10 ارديبهشت 1392

حرفهای من و پدرت راجع به بچه دار شدن

فرزند عزیزم. من از اول شروع زندگی مشترکمون برنامه برا بچه دار شدن ریختم و گفتم 2 سال بعد عروسی بچه دار میشیم. اما... ای دل غافل که من زود دلم هوای نی نی میکنه دی 1391 بود که به بابات گفتم 9 ماه دیگه بذاریم نی نی دار بشیم یعنی از شهریور 1392. حالا هم شد ماه رمضان که پر فضیلت هست که بذاریم تو بیای. که میشه اواسط تیر 1392 . خوشحالم که داریم به روزهای با تو بودن نزدیک میشیم. واقعا دلمون برات تنگ شده عشقه کوچولو.   ...
10 ارديبهشت 1392

خرید عیدی برای دردونه نیومده

سلام خوشکلم. روز 29 اسفند 1391 بود که من عیدی سینا و پانته آ رو آماده کردم و تصمیم گرفتم چون پویا هنوز کوچولو هست و از پول چیزی نمیفهمه خودم براش عیدی بخرم. رفتم همون مغازه سر معدل و مجموعه بی بی انشتین رو برا پویا خریدم. و اما برای تو گلدونه من برای تو هم عیدی خریدم کلی بیشتر از همه. سال نو تو هم مبارک   اینم عکس عیدی های نی نی نازم. اولیش بی بی انشتین اینم پشت جعبه اش   اینم مجموعه کودک شما میتوتند بخواند . البته قصد من آموزش صوتی انگلیسیش هست نه که بخوام خوندن متن انگلیسی رو یادت بدم.   اینم پشت جعبه ش   اینم کتاب حمام ببخشید بسته بندیش رو باز ...
10 ارديبهشت 1392

صحبتی قبل نیامدنت

به نام خدای هستی بخش فرزند عزیزم سلام. تو هنوز بوجود نیامده ای و من به تو این همه احساس دارم. نمیدانم به وجود که بیایی و در بطن من که باشی دیگر مرا چه میشود. حرفهای دلم را با تو در سر رسید نوشته ام اینجا بیشتر برای تو یک دفتر خاطرات از کودکی توست آمیخته با احساسات من. دوستت دارم حتی اگر نباشم.   ...
28 فروردين 1392

سوغاتی من برای عزیز کوچولوی نیامده ام.

سلام عشقه کوچولو. ما سال نو یعنی 1392 رفتیم مسافرت به سمت قشم اما توی لار هم توقفی داشتیم. من برات چند تا سوغاتی گرفتم که انشاالله مبارکت باشه نفسم. اولیش اینه که توی حمام اینجوری باهاش بازی کنی   اینم دومیش البته عزیزم اینا برای خونگیته وقتایی که نمیخوام پوشک بشی بپوشم پاهات.   اینم سومیشه که وقتی به دنیا اومدی تو خونه بپوشم پای نازت که یخ نکنی.   اینم چهارمیشه که لباسای خوشکلت رو باهاشون آویز کنم تو کمدت.   اینم پنجمیشه که صابون حمامت رو بذارم داخلش میکروب نگیره.   اینم ششمین و آخرینشه که وقتی به دنیا اومدی بکشم رو تن نازت سردت نشه. من که خیلی از رنگش خوشم او...
28 فروردين 1392

اولین آثار نی نی در خانه ما

عزیزم بهت (تو پست حرفهای من و پدرت راجع به بچه دار شدن) گفته بودم کی راجع بهت حرف زدیم. بعد اون حرفها این کفش رو از (زن داییت) مامان سینا گرفتم البته خودش گفت: مال سینا بوده اما نو نو هست و یکبار هم پاش نکرده. منم چون این رو گفت ازش گرفتم. البته خودم حتما برات میخرم اما هدفم از گفتن این حرفا اینه که بگم بعد اون حرفا من این کفش رو گذاشتم تو اتاق خواب من و پدرت و به خونه جدید که اسباب کشی کردیم اتاق دومی رو گفتم اتاقه نی نی مونه و این کفش رو گذاشتم تو اون اتاق. این اولین چیزی بود که از نی نی آیندمون اومد تو خونمون.     خواستم بدونی مادرت خیلی وقته بهت فکر میکنه زندگیم.    شب اولی که ما...
28 فروردين 1392
1